ابنسينا با پيروي از ارسطو، زمان را مقدار حرکت دانسته که با پيمودن پيوسته مسافت توسط متحرک بوجود ميآيد. او دو برهان در اثبات اين مطلب اقامه نموده است؛ يکي با استفاده از تفاوت حرکت متحرکات در آهستگي و سرعت و ديگري تقسيمپذيري مسافت حرکت. در مقابل، فخررازي با مطرح نمودن چکیده کامل
ابنسينا با پيروي از ارسطو، زمان را مقدار حرکت دانسته که با پيمودن پيوسته مسافت توسط متحرک بوجود ميآيد. او دو برهان در اثبات اين مطلب اقامه نموده است؛ يکي با استفاده از تفاوت حرکت متحرکات در آهستگي و سرعت و ديگري تقسيمپذيري مسافت حرکت. در مقابل، فخررازي با مطرح نمودن انتقادات متعدد، اين نظريه را به چالش کشانده است. انتقادات وي در اين زمينه ناظر به دو قسم براهين و اساس نظريه مقدار حرکت بودن زمان است. نوشتار حاضر در پي اثبات اشکالات فخر رازي ناشي از عدم تدبر کافي در مباني ابنسينا بخصوص در مورد تقابل عدم و ملکه ميان حرکت و سکون، واجب بالغير و نه بالذات بودن زمان، تفاوت زمان عام و خاص هر حرکتي و وجود مغالطه منطقي در برخي از استدلالهاست. هر چند پاسخ نهايي پارهيي از اينگونه انتقادات، طبق مباني حکمت متعاليه در مورد تفاوت تحليلي حرکت و زمان و بُعد چهارم بودن زمان داده ميشود.
پرونده مقاله
مسئلۀ زمان و چگونگی وجود تقدم و تأخر در میان اجزاء آن، ازجمله مسائل مهم در فلسفۀ اسلامی است. در انديشة ابنسینا تقدم و تأخر موجود در میان اجزاء زمان، از سنخ تقدم و تأخر زمانی است اما سهروردی معتقد است این تقدم را باید به تقدم و تأخر بالطبع ارجاع داد. میرداماد رویکردی ان چکیده کامل
مسئلۀ زمان و چگونگی وجود تقدم و تأخر در میان اجزاء آن، ازجمله مسائل مهم در فلسفۀ اسلامی است. در انديشة ابنسینا تقدم و تأخر موجود در میان اجزاء زمان، از سنخ تقدم و تأخر زمانی است اما سهروردی معتقد است این تقدم را باید به تقدم و تأخر بالطبع ارجاع داد. میرداماد رویکردی انتقادی در مورد دیدگاه شيخاشراق اتخاذ نموده است. او دو انتقاد دربارة نظر سهروردی مطرح کرده و در نهایت كوشيده است در میان اجزاء زمان، علاوه بر وجود تقدم و تأخر زمانی، تقدم و تأخر بالطبع را نيز از حيثي دیگر تصویر كند. وحدت ماهوی میان اجزاء زمان و اعتبار انفکاک خارجی در تقدم و تأخر زمانی، دو انتقاد میرداماد هستند. او اعتبار عدم اجتماع اجزاء زمان با یکدیگر را مصحح صدق تقدم و تأخر زمانی و اعتبار احتیاج و توقف برخی از اجزاء زمان نسبت به برخی دیگر را مجوز صدق تقدم و تأخر طبعی دانسته است. هدف از این نوشتار آنست که ابتدا دیدگاه شيخاشراق در اينباره تبیین گردد، آنگاه پس از تحلیل و بررسی دقیقِ انتقادات میرداماد، با روش تحلیلیـتطبیقی، بخشی از رویکرد او بررسی و نقد شود.
پرونده مقاله
بُعد چهارم از مسائلی است که مرزهای فلسفه را درنوردیده و امروزه یکی از دغدغههای اصلی فیزیکدانهاست. با این حال، پیشینه و تاریخچة دقیق اين ديدگاه هنوز در هالهيی از ابهام است. در فلسفة غرب، بعد چهارم را با تکلّف در آراء برخی از اندیشمندان غربی سدههای میانه، مانند آنسلم چکیده کامل
بُعد چهارم از مسائلی است که مرزهای فلسفه را درنوردیده و امروزه یکی از دغدغههای اصلی فیزیکدانهاست. با این حال، پیشینه و تاریخچة دقیق اين ديدگاه هنوز در هالهيی از ابهام است. در فلسفة غرب، بعد چهارم را با تکلّف در آراء برخی از اندیشمندان غربی سدههای میانه، مانند آنسلم، ریشهیابی کردهاند؛ با آنکه هیچ عبارت صریحی در اینباره در آثار آنها وجود ندارد. در جامعة فلسفی کشور ما نیز بعد چهارم تا ملاصدرا ریشهیابی شده است. هدف اين نوشتار آنست كه نشان دهد در جهان اسلام پیش از ملاصدرا، در آثار خواجه نصيرالدين طوسي عبارتهای کاملاً صریحی در اينباره وجود دارد. پیش از طوسی نیز گرچه عبارت آشكاري در منابع دست اوّل نیافتیم، ولي در منابع دست دوّم به برخی از متکلمان جهان اسلام، ازجمله نظّام، ابنراوندی و عبّاد، سخنانی نسبت داده شده است که محتوای آن چیزی جز چهاربعدگروی نیست. این مقاله بروش تاریخی، دیدگاههای اين اندیشمندان را گردآوری کرده و به تحلیل عقلی آنها خواهد پرداخت.
پرونده مقاله